غلامرضا عسكري صرف نظر از مسأله وتوي قطعنامه غرب عليه سوريه در شوراي امنيت توسط روسيه و چين، اصولاً كشاندن موضوع بحران سوريه در شرايط كنوني به سازمان ملل با هدف رسيدن به اجماع براي اقدام نظامي، چند پرسش اساسي را مطرح ميكند كه تنظيمكنندگان پيشنويس قطعنامه، منطقاً بايد به پاسخ آن انديشيده باشند. محوريترين سؤال اين است كه آيا غرب و متحدان عرب آنها توانستهاند فضاي پس از يك اقدام نظامي را در سوريه و منطقه ترسيم كنند؟ براي به دست دادن شمايي از وضعيتي كه ممكن است بر سوريه و منطقه در صورت بروز برخورد نظامي حاكم شود، بايد به پرسشهاي بيشتري پاسخ داد و پيشفرضهايي را مطرح كرد. اگر قطعنامه وتو نميشد و كشورهاي محور مخالف رژيم اسد ميتوانستند با بهاي دلخواه خود حكومت بعث سوريه را سرنگون كنند، چه طيفي، چه حزبي يا چه شخصي قادر بود، ثبات را در كوتاهترين زمان ممكن در اين كشور و در منطقه بينهايت ملتهب خاورميانه برقرار كند؟ آيا كشورهاي مخالف رژيم اسد به احتمال بروز يك جنگ داخلي كه ابداً در شرايط خلأ قدرت در سوريه دور از ذهن نيست، انديشيدهاند و آيا اصولاً سرنوشت مردم سوريه براي آنها تا آن اندازه اهميت دارد كه به خاطر آن اندكي از سطح مطالبات تاكتيكي خود در منطقه بكاهند؟ نكته در خور توجه اينجاست كه هيچ طيفي در حال حاضر نميتواند ادعا كند كه به طور دقيق از آنچه در سوريه ميگذرد مطلع است. همهروزه اخباري مبني بر كشتار وسيع مردم در برخي شهرها مانند درعا، حما، يا حمص مخابره ميشود و حكومت سوريه نيز اعلام ميكند كه شمار زيادي از قربانيان را نظاميان و نيروهاي امنيتي رژيم تشكيل ميدهند. بخش هايي از نيروهاي نظامي از ارتش جدا شدهاند و به گروههاي چريكي مخالف پيوستهاند. گفته ميشود كه آنها در اردوگاههايي در خاك تركيه آموزش ميبينند و به كمك قاچاقچيان از طريق خاك لبنان تسليح ميشوند. برخي ناظران معتقدند كه چون شمار كثيري از مخالفان را سنيها تشكيل ميدهند و مبارزه با رژيم اسد سمت و سوي قومي ـ مذهبي گرفته است، نميتوان رد پاي گروههاي تندرو سلفي و حتي القاعده را در كمك نظامي و مالي به مخالفان مسلح ناديده گرفت. جديترين چهرههاي سياسي شناخته شده مخالف حكومت سوريه نشستهايي (از جمله در استانبول) براي هماهنگي مواضع و اعلام خطمشي و برنامههاي خود برگزار كردهاند كه تقريباً تمامي آنها بينتيجه بوده و ناظران بر مذاكرات گفتهاند كه اختلافات آنها با يكديگر، بعضاً بيش از اختلافاتشان با رژيم اسد بوده است! در چنين بلبشويي كه ابتدا و انتهاي منازعات مفقود شده، مداخله خارجي به تشجيع طيفهاي افراطيتر مخالفان انجاميده است، تا جايي كه آنها تداوم خونريزي و كشتار را حتي به شنيدن سخنان دمشق ترجيح ميدهند چه رسد به اندكي تأمل در پيشنهادها يا برنامههاي اصلاحي حكومت اسد. آيا در اين فضاي رعبآور ميتوان ادعا كرد كه سرنگوني رژيم اسد، آن هم با اقدام نظامي، به مشكلات سوريه پايان خواهد داد؟ از شروع خشونتها و كشتارها در سوريه كه نميتوان منكر شد حكومت هم در تشديد آن نقش داشته است، جز چند توصيه پدرانه! مجموعه كشورهاي غربي و متحدان منطقهاي آنها چند اقدام جدي عملي براي نزديك كردن حكومت و مخالفان به يكديگر داشتهاند؟ وقتي سخن از اقدام عملي به ميان ميآيد، منظور مصاحبه با رسانهها و ايراد نطق و خطابه در ستايش دمكراسي و توصيه به انجام فوري اصلاحات نيست. برخي سياستمداران غربي طوري از لزوم اجراي فوري اصلاحات توسط رژيمهاي خاورميانه دم ميزنند كه انگار اصلاحات دمكراتيك، كالايي مثل سيبزميني است كه به راحتي در سبزيفروشيها قابل عرضه است و مثلاً بشار اسد در خريد آن و دادنش به مردم سوريه اهمال ميكند. كمترين انتظار از كساني كه معتقد به حذف رژيم اسد با استفاده از زور هستند، اين است كه به سرنوشت كشوري مختلف الاقوام در حساسترين نقطه خاورميانه انديشه كنند كه در آن ، هرگونه فشار تبعيضآميز پيروان يك مذهب بر پيروان مذاهب ديگر، ميتواند به يك جنگ داخلي خونين، با دامنهاي غيرقابل پيشبيني بينجامد. اجراي اصلاحات دمكراتيك در چنين كشورهايي نيازمند باور به ضرورت تغيير در ذهن حكومت و مردم، صداقت در پندار و كردار دو سويه براي رسيدن به هدف، حفظ وحدت ملي و همكاري ومهمتر از هر چيز، فرصت دادن به يكديگر براي ترميم گذشته است. اين توقع وجود داشت و دارد كه آمريكا، متحدان اروپايي و عربش، اگر قصد آفريدن بحراني خونين در منطقه را ندارند، از نفوذ خود در ميان مخالفان و روسيه و چين نيز از ابزارهاي ديپلماتيك موثر بهره گيرند و اختلافات را به سمت گفتگو هدايت كنند. وتوي پيشنويس قطعنامه اخير عليه سوريه در شوراي امنيت، به هر روي نشان داد كه مسير حل بحران سوريه، نه از جنگ، كه از راههاي مسالمتآميز ميگذرد، اگر اراده جهاني بر آن تعلق گيرد.

نظرات